سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

تو خیابون

صبح تو خیابون دعوام شد.

پیچید جلوم. رفتم کنارش گفتم .... اونم گفت ..... بعد من گفتم ..... اونم گفت .... بعد که من بهش گفتم ..... اون گفت حالا من پیچیدم جلوت چی شد کشتی ات غرق شد؟؟
بعد من نگاش کردم ..............................

باید چکار کرد از خودم بدم اومد. چرا همه از همه بدشون میاد؟

کمک