سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

بلند شو ،از دلت شروع کن ،شاید دوباره همدیگر را یافتیم !!!



طوفانی است در دلم
پشت غبار
سایه ای
یا شاید شبحی
به اندازهء نگاهت
انتظارم را میپیچاند
به حلقهء نحس جدایی


*اقتباس از آخرین کولی گل فروش *

ما و چه به نوشتن!!!

دستم به نوشتن نمیره...
فکر میکنم دارم به همه توهین میکنم. آخه نوشتن فکر میخواد. اینکه فقط بخوای جواب اینو اونو بدی یا حالا بگی وبلاگ دارم باید حتماْ بنویسم ... بابا بیخیال...

تورو خدا کامنتا رو ببینین. حتماْ هر دفعه یکی دو تا کانت داریم که یکی میخواد بلینکه! یا میگه دمت گرم خیلی خوب نوشتی به ماهم سر بزن

یه بار یه بحث احساسی رو شروع کرده بودم که خیلی هم ارواح ننم روش فکر کرده بودم. یکی اومده بود برام کامنت گذاشته بود که بابا تو خدایی، شکسپیر بره بوق بزنه و از این ک..شعرا بیا به من سر بزن حال میکنی... منم خوشحال از اینکه فروید زمانه شدم رفتم وبلاگشو دیدم. اصلاْ فوتبال خالص بود. واسش نوشتم آخه تو چی تو نوشته های من دیدی که ارتباطش دادی به فوتبال؟ البته مطمئن بودم که اینو هم نمیخونه.

دلم میخواد فقط بخونم. از نوشته های شماها خیلی یاد گرفتم و خیلی ها رو هم پیدا کردم.

چاکر همه وبلاگ نویسایی که فکر میکنن و مینویسن.

به قول بعضیا : باید از اول شروع کرد!!

پایدار باشید

یکسال نه- بهتره یک عمر و دید!!!

من قسمتی از سرگذشت خیلیام. مثل تو... مثل همه... مهم اینه نقشمون تو سرگذشت آدما چیه!!
شاید من تو زندگی همسرم که میپرستمش و پسرم که امیدم برای زندگیه و دوستام که از جون براشون مایه میزارم خیلی نقش نداشته باشم ولی میتونم بگم اونا سرگذشت من هستن و شاید بهتر بگم سرنوشتمن...
برای همین مواظبشونم...

من اصولاْ کم عکس میگیرم . فکر میکنم خاطره باید تو مغز آدم باشه نه تو آلبوم عکس!!! هاله یکسالش رو تو چند خط نوشت خیلی کامل و عین یک فلش بک همه چیز رو....
جالب اینجا بود که یکسالش با یکسال من خیلی نقاط مشترک داشت.

واما ۲ سال اخیر
اول از همه مطمئن شدم آدم خری هستم...
ولی دوستی با آدمایی رو تجربه کردم که معرفت دارن و میشه روشون حساب کرد. چند تاشون سایبرین مثل:یاسی، نگار، مهناز، آنیتا و ....
همینه یکی به آدم میماله همون موقع میبینی که عوضش چندتا دوست خوب داری!!!(دیدید خرم!)
داتک رو امسال از دست دادم. با اینکه عاشق داتکم ولی ترک کردنش بهم نشون داد که آدم قابلیم...دلم میخواست میرفتم از همشون بخاطر بودنشون تشکر کنم ولی اکثرشون ....
بیخیال...
دلم گرفته بود!!!!!!!
داتکیایی که اینو میخونن مثل حمیدرضا، مازیار، فرناز و مهناز، مهناز و شاید یکی دوتایی که حدس میزدم میان و چیزی نمیگن دلم براتون تنگ شده.

علی آقای غولی صید امساله که خیلی ازم انرژی میگیره ولی جزو معدود کساییه که روش حساب میکنم. امیدوارم موفق شی.

حسین هم که زیگیله ولی واقعاْ دوسش دارم. امیدوارم کارت بگیره!!!


آخه الاغ تا کی میخوای الاغ بمونی اقلاْ یابو شو...
میدونم نمیشم.....


پایدار باشید
عیدتون مبارک