سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

حکایت وبلاگ و عشق. ۲

آقا عجب داستانیه این عشق لا مروت!
به نظر من عشق چون یک پدیده احساسیه بنابراین کاملاْ به شخص عاشق بستگی داره. یعنی اینکه چطوری بزرگ شده با کیا رفته و اومده و ... دقیقاْ مثل سلیقه یکی از قرمز خوشش میاد یکی نه. یکی عاشق من میشه یکی نه...
بچگیتونو یادتونه حتماْ عاشق یکی بودید. مثلاْ خودم بچگیام عاشق خانوم معتمدی (معلم وقت!) بودم یا زن من بچگیاش عاشق عارف بوده!! ولی حالا  واسه هم میمیریم(آره جون ننم!).
حالا اینا رو گفتم خیلی مهم نیست مهم اینه که عشق اوج احساس یک نفره (البته تنفر از اون اوج تره!) وقتی عاشقی هدف مشخصی داری که وقتی بهش میرسی دیگه کور میشی و کر. بنابراین خطرناکترین فاصله عقل و عمل رو هم سبب میشه. این رو هم بگم که تو یه لحظه تبدیل به تنفر هم میشه.
مثلاْ آدمای معتاد هیچوقت خودشونو نمیکُشن چون ضعیف میشن و لی آدمای عاشق خیلی وقتها خودشونو میکُشن چون از عشق قدرت میگیرن(چند دقیقه فکر کنین میخواین خودتونو بکشین اونوقت میفهمین چی میگم) یا حاضرن برن بجنگن و کشته بشن تا به عشقشون برسن(من ۲ تا از دوستام که میدونم عاشق بودن تو جبهه به عشقشون رسیدن.... ).
آقا عشق خیلی خطریه. خیلی! اما عجب لذت بخشه که همه دوست دارن عاشق بشن!!!!!
برای حسن ختام  قسمت آخر از شعری که آیدا دو سال پیش به خدا گفته را مینویسم که نگین یارو بی احساسه. شیر مادرت حلالت آیدا خانوم:

بگو به من
به آسمان سینه ام ماه میدهی؟
شکسته است دلم
بگو
این شکسته دل را به خانه ات راه میدهی؟

نظرات 7 + ارسال نظر
حامد مجنونیان سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:26 ب.ظ

شاید براتون جالب باشه که بدونین عشق عملا وجود خارجی نداره!! تعجب کردین؟ خوب، حالا بزارین براتون توضیح بدم. سالهاست که برای خیلی از آدمها این سوال بوده که آدم چجوری عاشق میشه؟ جرا مثلا عاشق این یکی میشه ولی اون یکی نظرشو جلب نمیکنه؟ جرا آدم از عشق قوی میشه و شیلنگ تخته های ناجور می اندازه جوری که همه جفت شیش می یارن؟ چرا وقتی کسی رو که دوسش داری نمیبینی شروع به بهانه گرفتن میکنی با توجه به اینکه میدونی داری اشتباه میکنی یا شاید این گیر دادنها به جاهای باریک بکشه؟
بعد از این همه سوال جوابش اینه !!! دوپامین ... این یکی از مهمتری هرمون ها در بدن آدمه که بدون اون شما غیر ممکنه که عاشق بشین ... حالتون بد شد ؟ شاید فکر کنین که این یارو چقدر بدون احساس به موضوع نگاه میکنه ... ولی خودتون مبتونین راجع به این موضوع پیگر بشین و با خبر بشین ...

خیلی باحاله نمیدونستم. فقط نمیدونم مثلاْ آدم دوچرخه اش رو دوست داره هم کار همین یاروست یا یه چیز دیگه. منظورم اینه که دوست داشتن از جنس عشقه یا نه؟
در ضمن از این به بعد جای واژه غریب و نا ماءنوس عاشق باید بگیم یارو دوپامین زده شده!!!

مهناز ( پاهای کثیف ) سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:55 ب.ظ http://mahnaz.blogsky.com

با اون قسمت کری و کوریش کاملاْ موافقم !! منم یه بار میخواستم خودمو بکشم آخه خوشی زده بود زیر دلم . بعد بهم گفت : اِ اِ خره ! من که اینجام . کم داری میخوای خودتو بکشی ؟! :))
القصه که حکایتی داره این عشق !!

واقعاْ میکشتی خودتو اگر ولت کرده بود؟

هاله سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:59 ب.ظ http://haleh.blogsky.com

خوب..من نظر حامد رو خوندم..اما اصلا حالم بد نشد....چون تمام احساساتی که در ما وجود دارن به نوعی در اثر تغییرات فیزیولوژی و شیمیایی در بدن آدما رخ میدن و این هیچ چیز رو نفی نمیکنه بلکه به نوعی دلیلی برای ثابت کردن فلسفه وجودی اونهاست ! چون به این ترتیب سندی واقعی برای وجود اونا هست که میشه لمسشون کرد و دیدشون .... پس حامد ثابت کرد که عشق وجود خارجی داره .. اما درباره دپامین !
دپامین یا هورمون درک درد و احساسات چیز غریبی نیست ... وجود این هورمون باعث میشه انسان عکس العمل احساسی نسبت به یک سری از مسایل نشون بده و یا درد و لذت رو درک کنه .... نحوه عملکرد این هورمون دراین مورد خاص بحث ما بیشتر در مرحله سکس خودش رو نشون میده نه رابطه عاطفی !‌ .... برای همین هست که به این هورمون sex drive هم میگن . .... به هر حال چیزی به اسم متافیزیک وجود داره که به راحتی نمیشه منکر اون شد و عشق (‌ یا هر نام دیگه ای که روی اون میزاریم ) وارد مقوله متافیزیک میشه ( البته اگر از مفهوم عامیانه اون بگذریم ) و ..... نمیدونم چرا باید سعی کنیم چیزی که وجود داره رو نفی کنیم !!؟!

حامد سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:39 ب.ظ http://majnoonian.com

خوبی نوشتن نظراتمون توی بلاگ اینه که میتونیم در موردش بحث کنیم و همین بحثهاست که باعث میشه بیشتر یاد بگیریم ... من معتقدم تا اونجایی که جامعه و محیط اطراف خودم رو شناختم هنوز خیلی از ما آدمها بخصوص مردها هنوز به این بلوغ نرسیدن که تفاوت بین نیاز جنسی صرف که اسمشو عشق میذارن با اون عشقی واقعی که هاله راجع به هش صحبت کرده متوجه بشن. از این جهت در بیشتر مواردی که من در حال حاضر و در گذشته در اطرافم شاهدش بودم آدمها بیشتر اسم نیاز جنسی خودشون رو عشق میذارن. مورد هورمون ذکر شده دقیقا در مورد آدمهایی صدق میکنه که هنوز در گیر مشکلات و زیاده خواهیهای خودشو ن هستن. اما در مورد آدمهایی که به بخش عالی روح خودشون دست پیدا کردن تا بخشی صدق میکنه.

یاسی سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:37 ب.ظ

:)

حمیدرزا سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:55 ب.ظ http://www.digitallie.com

مثل اینکه بحث بین حامد و هاله داغه !!!!
اما حامد جون تو خیلی داری مردارو با یه چوب میزنی تودنیا ۱۰۰۰ جور مرد ۱۰۰۰ جور عقیده وجود داره
من این چیزایی که شما گفتینو که خیلی علمیه نمیفهمم اما فرق دوست داشتن و عشق و احساس و ...... خوب میفهمم. در ضمن هر آدمی همون قدر میفهمه که میتونه پس از همه نباید یه مقدار انتظار داشت

آیدا در آینه پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:23 ب.ظ http://aida-ayene.persianblog.com

مرسی کلی ما رو خجالت زده کردی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد