من قسمتی از سرگذشت خیلیام. مثل تو... مثل همه... مهم اینه نقشمون تو سرگذشت آدما چیه!!
شاید من تو زندگی همسرم که میپرستمش و پسرم که امیدم برای زندگیه و دوستام که از جون براشون مایه میزارم خیلی نقش نداشته باشم ولی میتونم بگم اونا سرگذشت من هستن و شاید بهتر بگم سرنوشتمن...
برای همین مواظبشونم...
من اصولاْ کم عکس میگیرم . فکر میکنم خاطره باید تو مغز آدم باشه نه تو آلبوم عکس!!!
هاله یکسالش رو تو چند خط نوشت خیلی کامل و عین یک فلش بک همه چیز رو....
جالب اینجا بود که یکسالش با یکسال من خیلی نقاط مشترک داشت.
واما ۲ سال اخیراول از همه مطمئن شدم آدم خری هستم...
ولی دوستی با آدمایی رو تجربه کردم که معرفت دارن و میشه روشون حساب کرد. چند تاشون سایبرین مثل:یاسی، نگار، مهناز، آنیتا و ....
همینه یکی به آدم میماله همون موقع میبینی که عوضش چندتا دوست خوب داری!!!(دیدید خرم!)
داتک رو امسال از دست دادم. با اینکه عاشق داتکم ولی ترک کردنش بهم نشون داد که آدم قابلیم...دلم میخواست میرفتم از همشون بخاطر بودنشون تشکر کنم ولی اکثرشون ....
بیخیال...
دلم گرفته بود!!!!!!!
داتکیایی که اینو میخونن مثل حمیدرضا، مازیار، فرناز و مهناز، مهناز و شاید یکی دوتایی که حدس میزدم میان و چیزی نمیگن دلم براتون تنگ شده.
علی آقای غولی صید امساله که خیلی ازم انرژی میگیره ولی جزو معدود کساییه که روش حساب میکنم. امیدوارم موفق شی.
حسین هم که زیگیله ولی واقعاْ دوسش دارم. امیدوارم کارت بگیره!!!
آخه الاغ تا کی میخوای الاغ بمونی اقلاْ یابو شو...
میدونم نمیشم.....
پایدار باشید
عیدتون مبارک