سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

ما و چه به نوشتن!!!

دستم به نوشتن نمیره...
فکر میکنم دارم به همه توهین میکنم. آخه نوشتن فکر میخواد. اینکه فقط بخوای جواب اینو اونو بدی یا حالا بگی وبلاگ دارم باید حتماْ بنویسم ... بابا بیخیال...

تورو خدا کامنتا رو ببینین. حتماْ هر دفعه یکی دو تا کانت داریم که یکی میخواد بلینکه! یا میگه دمت گرم خیلی خوب نوشتی به ماهم سر بزن

یه بار یه بحث احساسی رو شروع کرده بودم که خیلی هم ارواح ننم روش فکر کرده بودم. یکی اومده بود برام کامنت گذاشته بود که بابا تو خدایی، شکسپیر بره بوق بزنه و از این ک..شعرا بیا به من سر بزن حال میکنی... منم خوشحال از اینکه فروید زمانه شدم رفتم وبلاگشو دیدم. اصلاْ فوتبال خالص بود. واسش نوشتم آخه تو چی تو نوشته های من دیدی که ارتباطش دادی به فوتبال؟ البته مطمئن بودم که اینو هم نمیخونه.

دلم میخواد فقط بخونم. از نوشته های شماها خیلی یاد گرفتم و خیلی ها رو هم پیدا کردم.

چاکر همه وبلاگ نویسایی که فکر میکنن و مینویسن.

به قول بعضیا : باید از اول شروع کرد!!

پایدار باشید