چون فکر میکنم صد سال دیگه زنده ام تو کارام از زمان کمک میگیرم. از همه بیشتر بهم کمک میکنه. همین باعث میشه سریع تصمیم گیری نکنم و به وجود اونور فرصت اتمام یا اصلاح بدم (بجای دوباره کاری) و برنامه هام میان مدت و بلند مدته....
ولی:
اکثراْ اینجوری نیستند برای همین هم شدم یه وزنه سنگین (عنصر مخالف) که باید منو دنبال خودشون بکشن. واقعاْ نمیدونم باید چیکار کنم. سریع تصمیم گیری کردن مستلزم وجود استعداد اجرای قاطع و صحیحه که بشه در صورت لزوم سریع تغییر روش داد. من اینکارو هم بلدم ولی درسته آدم تو یه گروه/جامعه اینجوری فکر کنه؟ فکر میکنم تک محوری بودن که ثمره اش تکرویه توهین به شعور اون گروه/جامعه است. باید گروهی تصمیم گرفت و گروهی کار کرد.
فقط میتونم بگم متاسفم که دوست داریم همه چیز رو خودمون تجربه کنیم. خودخواهیم و هیچ کس رو قبول نداریم. خیلی ها بخاطر چیزهای که ما داریم به زور تجربه میکنیم قبلاْ دهنشون.... شده. بعد ما از اون تجربه استفاده نمیکنیم. فرقمون با آمریکاییای جهان خوار و ژاپنی های چشم بادومی و اینگلیسهای پدر سوخته همینه...
فقط درد دل بود
پایدار باشید