سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

بزبز قندی ۲۰۰۴!

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود همه بودن...
 بزبز قندی بعد از اینکه مهرشو به اجرا گذاشت تو یه برج قشنگ (از اونا که پارکینگش طبقه دهمه!!) یک آپارتمان نقلی ۲۴۰ متری خرید. شنگول و منگول و هبه انگور که دیدن بابا واسه باقی مهریه تو زندونه ترجیح دادن بیان پیش مامان.
حالا قصه ما از اینجا شروع میشه که بزبزقندی یه روز بعد از ظهر میخواد بره سلمونی. بچه ها که مامانو تخمشونم حساب نمیکردن موندن خونه. شنگول داشت MTV میدید، منگول هم داشت تلفنی مخ زینگولشو میزد و هبه انگورم پای چت بود.
و اما
اقا گرگه بد جنس که ID  هبه انگورو هک کرده بود از PM خانوم برا BFش فهمید که الآن وقتشه. اومد در خونه و با یک تراول ۵۰۰۰۰ تومانی سرایدار رو خرید و تا دم در آپارتمان اومد بالا. زنگ زد. دوباره زنگ زد. یه بار دیگه... نخیر این سه تا توله سگ (ببخشید بزغاله!!) به هوای هم جم نخوردن. آقا گرگه که دید زحمتاش داره به ... میره موبایل بزبزقندی رو گرفت و تهدیدش کرد که بچه ها در اختیارشن. بز بز قندی بالاخره مادر بود. طاقت نیوورد و به فی فی جون گفت ببین بچه ها در خطر هستن. دور سرت بگردم فقط اپیلاسیون کن و مانیکور. پدیکور باشه فردا!!! و بدو بدو بعد از ۳ ساعت رفت خونه. تو راه داشت فکر میکرد من که نوک شاخمو دادم بالا نمیتونم باهاش بجنگم.
ولی بالاخره فهمید چکار کنه و...
بزبز قندی و آقا گرگه با هم ازدواج کردن و خانواده بزبزقندی تا آخر عمر بدون تهدید زندگی کردن...
قصه ما به سر رسید کلاغه هم به خونش رسید 
نظرات 8 + ارسال نظر
دیوانه چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 02:20 ق.ظ http://divane.blogsky.com

باز هم مثل همیشه بکر و زیبا
ولی کمی بی ادب شدی آقا پویا !!!

هاله-بالاافتادن چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:32 ق.ظ http://haleh.blogsky.com

!!!!!!!!!!!!‌ خیلی یواشکی بود...اما بگید کی بوده..مردم از فوضولی !:)))

بهروز وثوق چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:39 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود
به من هم سر بزن

دیوانه چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:58 ب.ظ http://divane.blogsky.com

دقیقا می خواستم در نظر قبلی بنویسم که خوب این روش خرق زدن معمول امروزه است و داستان کهنه باستانی ما به روز شده است . ولی نمی دونم چرا یهو پستش کردم .
بهله حق باشوماست ...
و شاید دیگر به این ها بی ادبی نمی گویند .
من جوابتان را زیر نظرتو همونجا دادم ولی چون گفتن ممکن نبینید اینجا هم نوشتم .

مهناز چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 02:20 ب.ظ http://mmahnazz.blogspot.com

این نسخه ی هالیوودیه بزبز قندی بود دیگه؟

حمیدرضا چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.digitallie.com

منم ویل ویلک افتاد بهم که کیو میگی
آخه مگه پویا بیخودی تبکه هم میندازه؟
D:

کولی گل فروش پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:42 ب.ظ http://kooli.tk

راستش دوسش نداشتم

سپهر جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:24 ق.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

شاید روزی دیگر...شاید لحظه دیگر....شاید مثل گذشته...تکرار همون صحنه زندگی...
به همون زیبایی....ولی شاید...سیاه ..مثل شبی که هیچ وقت ماه بیرون نیاد...
کاش میشد ستاره بود...توی همون شبا مخفی میشد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد