سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

سیاه ِ روشن

نگاهی روشن به تاریکی

ارزش دادن به خوشحالی یا خود فروشی شخصیتی

اپیزود یک

خوشحال کردن دیگران خیلی با ارزشه. اینقدر که شاید لازم باشه بخاطر خوشحال کردن یه نفر بهش دروغ گفت.
نمیدونم چرا خوشحالی دیگران اکثراْ باعث اذیت میشه...
شاید برای اینکه خودمون بلد نیستیم خوشحال باشیم یا انگیزه ای برای خوشحالی نداریم. بهترین تمرین برای خوشحال شدن اینه که به خوشحالی دیگران بخندیم.

اپیزود دو

دلم میخواست فقط بخونم
روزی ۲-۳ ساعت اینور اونور بودم. آدمای جدید. وبلاگهای جدید. نظرات جدید. همه چیز جدید. تنوع خوبه ولی چقدر؟
از حد که بگذره میشه هردمبیل!!!
نظرات 10 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:21 ق.ظ

اقای پویاخان تو که به زمین و زمان بدو بیراه میگی یا عادات بد کساییو که به پستت تو روز میخورن تقریبأ به همه نسبت میدی توجهتو به چندتا نکته جلب میکنم......
۱- تا حالا شده (که حتما شده ) مثلا یه جنس ایرونی به نظرت خیلی خوب بیاد یا حداقل مشابه خارجیش باشه؟؟؟ (مثلا شکلات یا صفحه کلاج ماشین یا..........) . اره بدون برو برگرد بعد از چند وقت خواهی دید که بعد از اینکه بین مردم یه کم جا افتاد با سرعت نور شروع میکنه به خراب شدن و کیفیتشو پایین اوردن ....و چون ما ایرونیها زیاد عادت داریم که به یه چیزی گیر بدیم بازم خیلی احمقانه مثل گوسفند میریم میخریمش... و اگر هم یه زمان بخواهیم خارجی بازی در بیاریم و مثلا زنگ بزنیم که باباجان این جنستون چرا اینجوری شده یارو از اوونور خط خیلی وقیحانه مگیه : کی زورت کرده بخری برو یه مارک یا مدل دیگه بخر و تپ گوشیو قطع میکنه...پرتو پلا نمیگم یکمی منظورم با تو و این وبلاگته ...اولا کلی اهمیت میدادی به نوشتنت تو اینجا یه کمی که دیدی کانترت رفت بالا شروع کردی خلاصه کردن بعد کم کم شروع کردی تقریبا به سرعت باد به سوی جفنگیات رفتن و از سر باز کردن ...البته اشکالی نداره که بگی به تو چه اصلا کی گفته بیای اینجا ...به هر حال گفتم که قربون ایران بریم ...راستی اگه بخای از ایرونی بودن دفاع کنی لطفآ قبلش یه بازی فوتبال برو ورزشگاه ببین که خودتو خسته نکرده باشی....۲- بهتره بجای زرپ و زرپ از اینو اوون ایراد گرفتن مخصوصا تو راننگی اول ببین تو به کسایی که باهاشون به هر نحوی که هست ارتباط داری اهمیت میدی که اوونا به تو اهمیت بدن (مثلا همین به روز کردن وبلاگت که یه جورایی مرده شور اپدیت کردنتو ببرن:)))) خوب اوون بابا هم میگه تورو سننه هر جور بخوام میروونم ..۳- کلا ما ها یه جوری شدیم که تا میبینیم چند نفر از یه چیزی که مربوط به ماست تعریف کردن دیگه فقط یکی باید پیدا شه بیاد جممون کنه ....نه؟؟؟؟

سلام مینا؛
من همه رو دوست دارم چون فکر میکنم همه دوستم دارن..
بعضی از صمیمیام میگن دچار توهمم!!! شایدهم هستم ولی اینجوری فکرم راحت تره...
من همیشه سعی میکنم اگر قراره دری وری بنویسم اصلاْ ننویسم واسه همینم آپدیتم طول میکشه... اگر دلم میخواد بنویسم واسه اینه که حرف تو دلم زیاد دارم ولی یه وقتایی به خاطر امکانات کم درست بیان نمیشه که از همه معذرت میخوام...
میدونی حسن وبلاگ چیه؟ حسنش اینه که همه میان و میرن ولی فقط اونایی بیشتر میمونن که خط فکریشون نزدیک آدمه واسه همینم انتقاداتی رو که کردی رو با جونم قبول مکنم و ممنونم از اینکه بهم گفتی...
شاید آخرم نفهمیدم با من خوبی یا بدی و لی حس میکنم دلت میخواد بیای اینجا و بمونی ولی نمیشه (اینو خوب اومدم!!!) اینم از کوتاهیه منه ...
من همیشه سعی کردم نظر خودم رو بگم نه قانون بزارم که گویا تو اینهم موفق نبودم...
نوشتن فکر باز میخواد و هدف و ایدئولوژی و از همه مهمتر وقت!! چون اونا رو داشته باشی بدون وقت نمیتونی بنویسیشون!! من هم سعی میکنم همه رو داشته باشم...

در هر صورت از رک و سالم نوشتنت ممنونم و ختم کلام از اینکه یه روزایی وبلاگم خوب بوده خوشحالم و ناراحتم که چرا نتونستم کیفیتش رو حفظ کنم...

دماغ بزرگ !:)) دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:33 ق.ظ http://haleh.blogsky.com

!!!!!!!!!!!!!!!!!!! -------- اینا واسه کامنت مینا !!
من امشب حتما مفصلا براتون کامنت میزارم.. و در ضمن دلم بنژ شده بابا ...یادش بخیر اون جوونیا !!‌:))

مینا دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام .....نه اوونقدها هم باهات بد نیستم ...یعنی یه جورایی از این ناراحتم که احساس میکنم چرا از نوشته هات استنباط میشه که زندگی به کامت نیست ...البته تو شرایط الان جامعه این موضوع تقریبا اپیدمی شده و همگیر.....میدونی که بعضی از ادما میان اینترنت که وقتشون بگذره خیلی ها هم از این دنیای واقعی (که خودشون هم نمیدونن )پناه میارن به این دنیای مجازی یا هرچی شبیه اوون ..میدونی هر چی که تو نوشتی تا حالا عین واقعیت بوده و نوع نوشتنت هم از پشت عینک خودت ....همه با توجه به درکشون از اطراف میدونن که کجا زندگی میکنن یا چه اتفاقایی تا حالا همون اطراف افتاده ..حداکثر اگه اینوری باشن میرن صفحه حوادث شرقو میخونن اگه اوونوری باشن میرن کیهانو میخونن که ماشالا هردوشون از این جهت وزینن..
کامنتی هم که برات گذاشتم قبل از اینکه انتقاد به تو باشه شاید یه انتقاد اساسی در درجه اول به خودمه چون انتظارم از یه همچین جاهایی که خیلی بهش سر میزنم پیدا کردن ایده نو فکر نو وامیده یا حداقل دلخوشیش. ادم وقتی یه کتاب هم داره میخونه ناخداگاه داره صفحه بعدشو پیش خودش حدس میزنه و دوست داره ماجرا همون جوری پیش بره که دوست داره ..از اینکه به وبلاگت سر میزنم خوشحالم.

معمولاْ شکایت حاوی توقعه. یعنی کسی که از چیزی شکایت کنه در اصل به توقعش از اون چیزه نرسیده و بعد از پیدا کردن مقصر ازش شکایت میکنه...
از دیروز که کامنتت رو خوندم نشستم نوشته های قبلی ام رو خوندم نمیدونم همه اینکارو میکنن یا نه ولی کار خوبی بود. ازت ممنونم...
نگاه امیدوار من تبدیل به یک نگاه مشکوک شده...
البته در این مدت محیط کارم عوض شد و قاطی کسایی شدم که به نوعی فرق دوستی و دشمنی یا محبت و بد جنسی را نمیدونن... وقتی محبت میکنی فکر میکنن پشتش پدر سوختگیه و.......
میدونی یه تعریف زندگی یعنی تمرین رفتارها! بالطبع وقتی تو یه محیط عوضی باشی ناخود آگاه به رفتارهای عوضی عادت داده میشی...
بهترین راه اشکال یابی مقایسه اتفاق با حالت خوبشه و پیدا کردن تفاوتها در نحوه عملکرد و تغییرات محیطه. من تنها تغییری که داشتم محیط کارم بوده بنابراین باید روش کار کنم...
از زندگیم راضیم اینقدر که حاضرم دوباره تجربه اش کنم...
تا بوده همین بوده دوست من شایدم آدم وقتی به یه علاقه عادت میکنه براش معمولی میشه مثل یک پیتزا که وقتی هر روز بخوریش برات معمولی میشه. فقط از چشم من نباید دید. البته من تغییر کردم قبول دارم ولی دوستام هم الآن دارن با وبلگ نویسای قدر آشنا میشن که خوشحالم هر روز بیشتر میشن. خوب توقع هم میره بالا چون کیفیت ها بالا رفته...
بازم ممنونم بخصوص که بازم میای

:) دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:06 ب.ظ

مگه اپیزودها نباید یه کمی به هم ربط داشته باشند؟ راستی تشریف نمیارین؟ یه قرارهایی بود؟

کولی گل فروش سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:11 ب.ظ http://kooli.tk

اووووووووووووووووووووووو اینجا چه خبره؟ یه جایی هم واسه بقیه بذارین D:

ناتوردشت جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:09 ق.ظ http://natoor-e-dasht.blogsky.com

ولی به نظر اونقدرام هردمبیل نمیاد!!

امیر شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:26 ق.ظ

کی داده کی گرفته؟؟؟؟

پموند دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:00 ب.ظ

هیچی به نظرم نمیرسه جز اینکه حرفهای مینا رو تکرار کنم....درست نگفته بود بنده خدا؟؟؟؟

اقای پویاخان تو که به زمین و زمان بدو بیراه میگی یا عادات بد کساییو که به پستت تو روز میخورن تقریبأ به همه نسبت میدی توجهتو به چندتا نکته جلب میکنم......
۱- تا حالا شده (که حتما شده ) مثلا یه جنس ایرونی به نظرت خیلی خوب بیاد یا حداقل مشابه خارجیش باشه؟؟؟ (مثلا شکلات یا صفحه کلاج ماشین یا..........) . اره بدون برو برگرد بعد از چند وقت خواهی دید که بعد از اینکه بین مردم یه کم جا افتاد با سرعت نور شروع میکنه به خراب شدن و کیفیتشو پایین اوردن ....و چون ما ایرونیها زیاد عادت داریم که به یه چیزی گیر بدیم بازم خیلی احمقانه مثل گوسفند میریم میخریمش... و اگر هم یه زمان بخواهیم خارجی بازی در بیاریم و مثلا زنگ بزنیم که باباجان این جنستون چرا اینجوری شده یارو از اوونور خط خیلی وقیحانه مگیه : کی زورت کرده بخری برو یه مارک یا مدل دیگه بخر و تپ گوشیو قطع میکنه...پرتو پلا نمیگم یکمی منظورم با تو و این وبلاگته ...اولا کلی اهمیت میدادی به نوشتنت تو اینجا یه کمی که دیدی کانترت رفت بالا شروع کردی خلاصه کردن بعد کم کم شروع کردی تقریبا به سرعت باد به سوی جفنگیات رفتن و از سر باز کردن ...البته اشکالی نداره که بگی به تو چه اصلا کی گفته بیای اینجا ...به هر حال گفتم که قربون ایران بریم ...راستی اگه بخای از ایرونی بودن دفاع کنی لطفآ قبلش یه بازی فوتبال برو ورزشگاه ببین که خودتو خسته نکرده باشی....۲- بهتره بجای زرپ و زرپ از اینو اوون ایراد گرفتن مخصوصا تو راننگی اول ببین تو به کسایی که باهاشون به هر نحوی که هست ارتباط داری اهمیت میدی که اوونا به تو اهمیت بدن (مثلا همین به روز کردن وبلاگت که یه جورایی مرده شور اپدیت کردنتو ببرن:)))) خوب اوون بابا هم میگه تورو سننه هر جور بخوام میروونم ..۳- کلا ما ها یه جوری شدیم که تا میبینیم چند نفر از یه چیزی که مربوط به ماست تعریف کردن دیگه فقط یکی باید پیدا شه بیاد جممون کنه ....نه؟؟؟؟

Hamed یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:43 ق.ظ http://majnoonian.net

Dude! I always like the way you think about the world around! Perfect !!

ثمینه دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:49 ب.ظ http://samineh1.persianblog.com

سلام خوبید آقای پویا غ دلم برات تنگ شده چرا زیرابی میای یه موقع تحویل نگیری .پسرت چطوره :دی از خواهر برادر خبری نیست .؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد