در کلبه ای که به اندازه یک تنهایی ست دل من که به اندازه یک عشق است به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد من از نهایت تاریکی شب حرف می زنم من از نهایت شب عشق حرف می زنم اگر به کلبه ی من آمدی ای مهربان برای من چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!!!
در کلبه ای که به اندازه یک تنهایی ست
دل من که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد
من از نهایت تاریکی شب حرف می زنم
من از نهایت شب عشق حرف می زنم
اگر به کلبه ی من آمدی ای مهربان
برای من چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!!!
فکر می کنی یا مطمئنی D:؟؟؟؟؟؟؟؟
منم نشستم اینجا دارم ماستم رو میخورم ...زمان هم خیلی بدددددددددد داره میگذره !! مهندس از عمه کتی چه خبر ؟
من هی میگم ۶۰- ۷۰ سالته میگی نه ...بالاخره اعتراف کردی
شما منم کشتی !!!!!!!!!!!!!!
بابا آپدیت کن دیگه
خیلی وقت ها به نفعته که به روی خودت نیاری .
سال نو مبارک گرچه ممکنه وقتی داری کامنت منو میخونی پاییز باشه.