-
سرنوشت!
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 12:51
میگن سرنوشت رو پیشونی آدما نوشتن. ولی من میگم سرنوشت آدما رو پیشونی والدینشون مینویسن. داشتم واسه یکی درد دل میکردم که مادر پدرا بچه ها رو میکنن تو اون چیزی که خودشونم نمیدونن دوست دارن یا نه!!! اون دوست من جواب داد که ولی دلشون برای ما بیشتر از ما برای بچه ها مون میسوزه... منم میگم آره درسته ولی استانداردشون درست...
-
موسیقی
شنبه 29 فروردینماه سال 1383 10:47
Harmony Talk موسیقی یک زبان بین المللیه. آدمایی که موسیقی میدونن راحت با هم حرف میزنن. من واقعاْ حسودیم میشه. ایکاش بلد بودم!!!!! من به Harmonytalk نمیگم وبلاگ. میگم دائره المعارف گویا. ببینین میفهمین چی میگم.
-
بزبز قندی ۲۰۰۴!
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1383 01:55
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود همه بودن... بزبز قندی بعد از اینکه مهرشو به اجرا گذاشت تو یه برج قشنگ (از اونا که پارکینگش طبقه دهمه!!) یک آپارتمان نقلی ۲۴۰ متری خرید. شنگول و منگول و هبه انگور که دیدن بابا واسه باقی مهریه تو زندونه ترجیح دادن بیان پیش مامان. حالا قصه ما از اینجا شروع میشه که بزبزقندی یه روز بعد از...
-
بلند شو ،از دلت شروع کن ،شاید دوباره همدیگر را یافتیم !!!
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 11:35
طوفانی است در دلم پشت غبار سایه ای یا شاید شبحی به اندازهء نگاهت انتظارم را میپیچاند به حلقهء نحس جدایی *اقتباس از آخرین کولی گل فروش *
-
ما و چه به نوشتن!!!
شنبه 8 فروردینماه سال 1383 08:32
دستم به نوشتن نمیره... فکر میکنم دارم به همه توهین میکنم. آخه نوشتن فکر میخواد. اینکه فقط بخوای جواب اینو اونو بدی یا حالا بگی وبلاگ دارم باید حتماْ بنویسم ... بابا بیخیال... تورو خدا کامنتا رو ببینین. حتماْ هر دفعه یکی دو تا کانت داریم که یکی میخواد بلینکه ! یا میگه دمت گرم خیلی خوب نوشتی به ماهم سر بزن یه بار یه بحث...
-
یکسال نه- بهتره یک عمر و دید!!!
دوشنبه 25 اسفندماه سال 1382 13:49
من قسمتی از سرگذشت خیلیام. مثل تو... مثل همه... مهم اینه نقشمون تو سرگذشت آدما چیه!! شاید من تو زندگی همسرم که میپرستمش و پسرم که امیدم برای زندگیه و دوستام که از جون براشون مایه میزارم خیلی نقش نداشته باشم ولی میتونم بگم اونا سرگذشت من هستن و شاید بهتر بگم سرنوشتمن... برای همین مواظبشونم... من اصولاْ کم عکس میگیرم ....
-
تمنای روح/ جبر محیط
شنبه 23 اسفندماه سال 1382 09:45
آدم باید برای چیزایی که براش مهمن بجنگه. دو سرش سوده. اگه بردی که یک پیروزی جدیده. اگر هم که باختی میدونی واسه دل خودت بوده. بعد هم آدم بهتره ضرراش دست خودش باشه نه یکی دیگه. بهترین کسی که میتونه برامون تصمیم بگیره خودمونیم... فلانی گفت: دلم برات میسوزه!!! تو میگی : دلت واسه ننت بسوزه. تو مشکلات خودتو دیدی که دلت واسه...
-
خواب خوش!
پنجشنبه 14 اسفندماه سال 1382 15:39
من یک نگاهم... یک نگاه خسته... خسته از انتظار... رهایست دیده ام... چون در خلوت خویش... با تصویری از سیاهی قعر چشمانت... بیدار است... اگر چه خوابم...
-
لطفاْ جواب بدین
پنجشنبه 7 اسفندماه سال 1382 11:16
چرا؟!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 اسفندماه سال 1382 17:06
حقیقت کدومه؟
-
بازگشت یک با وفا!!!
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1382 10:01
خوشحالم... از آسمان آبی... و از صدای کلاغ... او می خواند... خدا را... به عشق بی آلایش... که همچون شب چراغی... در شب سیاه نومیدی... و نور... بازگشت ظفر مندانه خودم را به آشنا وادی آسمانی تبریک میگویم!!
-
بازگشت یا انتقام؟
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 10:00
شاید خیلی زود تصمیم گرفتم جابجا شم ولی وبلاگ جدیدم هدیه است برای همین فعلاْ اونور مینویسم تا اینجا محکم شه.... http://light-black.persianblog.com میبینمتون سیاهِ روشن
-
کمک!
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 08:39
به یک سیاره با شبانه روز ۳۲ ساعت جهت کار و استراحت نیازمندم.
-
بیچاره من و جبر پارادوکس !
شنبه 29 آذرماه سال 1382 15:08
گفت: بابا! چرا من باید ۸ بخوابم؟ بهش گفتم: پسرم این قانونه! بعد پرسید: بابا! قانون چیه؟ جواب دادم: قانون یه چیز خوبیه که باعث میشه آدما با هم راحت و خوشحال زندگی کنند. مثل اینکه وقتی سوار ماشین میشیم شما میرید عقب میشینین که اگر تصادف شد چیزیت نشه. ولی اینکه شما اسباب بازیتو به دوستت بدی بازی کنه یا ندی اون حق خودته و...
-
بد شانس!!!
یکشنبه 16 آذرماه سال 1382 00:55
سنگ آسمانی واسه خودش میچرخه. قرنها، میلیونها و میلیاردها سال تا اینکه از شانسش میرسه به جو زمین. آخرین کاری که میتونه بکنه اینه که قبل از سوختن نورانی بشه... میبینین این هوایی که نبودش مارو میکشه بودنش شهابو از بین میبره... همه چیز برای همه یکسان نیست. خوب میتونه بد باشه. بدم میتونه خوب باشه. نباید زود امتیاز داد....
-
چشمه
دوشنبه 10 آذرماه سال 1382 03:25
چشامو بستم. گونه ام از گرمی نوازشت سرخ شد. شاید سرخی شرم بود!! وقتی سرت رو شو شونه ام گذاشتی غرور سرمستم کرد. تو؟ من؟ با هم؟ به چشمات نگاه کردم. خیره... خیره... من کی بودم؟ حالا کیم؟ یه عاشق؟ یه خوشبخت؟ یا یه خواب؟ دیگه چشمامونمیبندم. چون بازم به خوابم میای...
-
پرواز
دوشنبه 10 آذرماه سال 1382 01:52
چشامو بستم. گونه ام از گرمی نوازشت سرخ شد. شاید سرخی شرم بود!! وقتی سرت رو شو شونه ام گذاشتی غرور سرمستم کرد. تو؟ من؟ با هم؟ به چشمات نگاه کردم. خیره... خیره... من کی بودم؟ حالا کیم؟ یه عاشق؟ یه خوشبخت؟ یا یه خواب؟ دیگه چشمامونمیبندم. چون بازم به خوابم میای...
-
خیابان شهید عشق
شنبه 1 آذرماه سال 1382 00:05
دلم میخواست یه خیابون داشتم... براش درختای بلند میخریدم... با دو تا جوب آب... یکی اینور... یکی اونور... خیابونو میذاشتم بین خودمو خودت... اونوقت هر وقت میخواستم میومدم پیشت... ............................................................. دلم میخواست یه چهار راه داشتم... با یه چراغ راهنمایی چشمک زن... میذاشتمش وسطای...
-
آدم واقعی آدم الکی!
سهشنبه 27 آبانماه سال 1382 23:08
آدمایی که مستاصلند بهترین هنرپیشه های دنیان... از جمله معتادا و الکلیا. اینقدر قشنگ فیلم میان که حواس آدم نباشه شلوارشم ... حتماْ فهمیدید که تو خیابون به تور یکیشون خوردم.( البته شلوارمو در نیوورد!!!) پایدار باشید از اینکه خیلیا از وبلاگ نوشتن بریدن متاسفم. هر روز که وصل میشم یک دوتایی هستن که دیگه نیستن!!!
-
ما و اونا!
چهارشنبه 21 آبانماه سال 1382 08:51
بیشترِ خیلیا دوست دارن بگن ما فلانیم اونا بهمان... جامعه پر ما و اوناست... سر کار ما داره و اونا ... تو مجلس ما و اونا هست... فقط تو خونه ما و اونا نیست... اونجا فقط ما هست... خونه رو دوست دارم... پایدار باشید در ضمن آدم حقوق نمیده که برده داری کنه. انسان حق داره حرف بزنه و نظرشو بده وگرنه یهو ول میکنه میره. تفتیش...
-
خوب بنویس!!
شنبه 17 آبانماه سال 1382 00:15
یکی میگفت برام نوشتن راحت تر از گفتنه... من میگم اگر گفتنش سخته نوشتن راه خوبیه... الآن چی خوشحالت میکنه؟
-
ازش بپرس!!
یکشنبه 11 آبانماه سال 1382 01:10
خیلی وقتا آدما سختشونه جای خودشون باشن زود میپرن جای دیگران. چند دفعه شده حرفتونو نخورین و احساستون یا حتی نظرتون را به آدما بگین؟ شاید بهتره بپرسم تا حالا حرف دلتونو راحت زدین؟ یه فرمول خوب اینه: به آدما باید احترام گذاشت ولی حقشونه که بدونن راجع بهشون چی فکر میکنین. درست سر بزنگا نباید فکر کرد الآن میزنه تو گوشم. یا...
-
برقراری و تداوم ارتباط با دیگران!
یکشنبه 4 آبانماه سال 1382 22:00
برای ایجاد ارتباط با آدمهای جدید چقدر آماده ایم؟ من که همیشه آمادم... شاید برای اینه که همه رو دوست دارم. یا دلم میخواد به همه فرصت بدم. دلم میخواست میدونستم چند نفر دلشون میخواد سر به تنم نباشه!!! برای ایجاد ارتباط با آدما باید اول یک کلیک بین اون دو تا زده شه.(البته این واژه برای اجناس مخالف به تیک تبدیل میشه!) در...
-
باران
چهارشنبه 30 مهرماه سال 1382 00:23
نگاهم رو به آسمان است... خاکستری است... خیس است... شاید گریه خداست... از شادی تولد یک امید... چشمانم را میبندم... سیاه است... هنوز خیس است... شاید گریه خداست... از غم مرگ یک امید... میخواهم همیشه چشمانم باز باشد... برای تولد امید... تا ابد... پایدار باشید
-
آگهی!!
شنبه 26 مهرماه سال 1382 13:40
سلام دوستان... به دلیل پاره ای تغییرات شغلی و زندگانیایی، تا اواخر هفته دسترسی بنده به اینترنت محدود و قادر به بروز رسانی وبلاگم نمیباشم. لذا ضمن پوزش از اینکه مراجعه شما بدون حاصل بوده (البته وقتی مینویسم هم همینه!!!) از خداوند طلب صبر نموده و آخرای هفته در خدمتون خواهم بود. پایدار باشید ۲۱ شعبان ۱۴۲۴ تهران - پشت...
-
نگاه
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 11:17
نگاه خیره من به پنجره ای است نیمه باز که سرکش از نسیم گذرانی پاییز را می آورد... پاییزی که جز غم زردی برگها هیچ تحفه ای بر درخت پیر ندارد... برگ زردی که سوار بر آب ته جوی میرود تا سنگینی تدریجی خیسیش او را به زیر آورد ... جوی آبی که به امید دیدار دریایی، ونه!! حتی برکه ای خود را به شیب میسپارد... شیبی که از بلندی...
-
بخشی از قصه یک زندگی!
سهشنبه 15 مهرماه سال 1382 12:04
من هفت ساله ازدواج کردم. یک پسر هم دارم آقا... نکته ای که هست اینه که من و زنم هر دو وقتی ازدواج کردیم حتی ۵٪ هم با قبل از ازدواج فرق نکردیم. همون گوهری که بودیم موندیم. این بهمون اعتماد به نفس برای زندگی مشترک میده. البته زندگی مشترک مشکلات خودش رو داره و هر چیزی ۱۰۰٪ خوب نمیشه. ما هم با هم مشکلاتی داریم ولی سر جمع...
-
ازدواج یا اسارت آرزوها؟
شنبه 12 مهرماه سال 1382 16:12
برای خیلیها ازدواج فرار از اسارته برای خیلیها خود اسارت!!! اونایی که با والدینشون مشکل دارن. مشمول این گروه بیشتر دختر خانومان. گروه بعدی اونایی هستند که فکر میکنن ازدواج باعث میشه اسیر بشن. آقا پسرا بیشتر این گروه رو تشکیل میدن. حالا جالب اینه که اکثر مواقع این مقایسه با زندگی مجردی در منزل پدری/مادری صورت میگیره....
-
ارزش من!!
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 15:48
امروز خوشحالم!! کم پیش میاد آدم بدونه ارزشش چیه و پیش کی چقدر میارزه .من امروز فهمیدم... البته میدونم موقتیه ولی فعلاْ خوبه میشه باهاش برنامه ریزی کرد. واقعاْ فکر کنید ببینید اگر ازتون بپرسن چقدر می ارزین چی جواب میدین؟ پایدار باشید
-
ایران
یکشنبه 6 مهرماه سال 1382 10:14
اکثر بچه های دو سه ساله من جمله پسر ۳ ساله بنده (و حتی خیلی از بزرگا!!!!) الفبای انگلیسی رو بلدند ولی الفبای فارسی رو ... شرمندتونم شعر ای ایران رو مینویسم که هم خودمون یاد بگیریم هم به بچه هامون یاد بدیم. حداقل حقمون از فرهنگ و تاریخ به قتل رسیدمون همین چند تا ته مونده افتخاراتمونه!! ای ایران ای مرز پر گهر ای خاکت سر...